چه بگویم ؛
بى خودى جدى گرفته ایم
عاشقانه هاى دنیا را
این روزها حتى دلى تنگ هم نمى شود
باید خودم را ببرم کمى قدم بزند...
★امیر_وجود
- پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۶
چه بگویم ؛
بى خودى جدى گرفته ایم
عاشقانه هاى دنیا را
این روزها حتى دلى تنگ هم نمى شود
باید خودم را ببرم کمى قدم بزند...
★امیر_وجود
♢ آهنــــــــــــــــــــگ پاتوق♢
⇦ 1Milion
خواننده:پویا بیاتی
♢سینمــــــــــــــــــــا پاتوق♢
⇦میکس فیلم چندمترمربع عشــــــــــق
⇦خواننده:بنیامین بهادری
⇦سینما پاتوق:اتاق تاریکک
⇦Www.otaghetarikk.blog.ir
پاتوق داستان ;این قسمت حسرت
کودکی : واژه ای پرمعنابرای همه
واژه ای ک هریک از دوستان پاتوقمون را یاد خاطرارت خوب و بد می اندازد
وقتی کوچک بودیم بزرگترهابه ما میگفتندبرایمان دعا کن تو کوچکی دلت پاکه خدابچه ها رو خیلی دوست داره
همان موقع یاد کارهای بد و گناهانمون میافتادیم و تو دلمان میگفتیم نه منم پاک نیستم منم خیلی کارای بد کردم(دیروز به مامانم دروغ گفتم،دفتر داداشو من خط خطی کردم و...)
ما قدر کودکی را ندانستیم
ما کودکی را درک نکردیم
و با گناهان کوچک زندگی کردیم
کم کم بزرگ شدیم
گناهان کوچکمان هم بزرگ شد
و به یاد کودکی افتادیم
به یاد گناهان کوچک
به گناهان کوچک کودگیمان خندیدیم
و فقط حسرت ماند
حسرت کودکی
وحالا حرف بزرگتران را درک میکردیم
ولی دیگر دیر بود واسه فهمیدن
دیر بود واسه فهمیدن آن جمله ک دلت پاک است دعا کن خدابچه ها رو خیلی دوست داره
خیلی دیر
دیر بود واسه اینکه روز به روز ،ساعت به ساعت ،ثانیه به ثاینه ی کودکیمان را بیشتر قدر بدانیم
دیر بود
دیگر کودکی تمام شده بود
بیاید زندگی کنیم
بیاید قدر لحظه لحظه ی زندگیمان را بدانیم
خیلی وقتها واسه خیلی چیزا زود دیر میشه اونقدر زود که حتی باورشم سخته
شاید هستند کسانی ک الان حسرت موقعیت الان تورو میخورن
ازموقعیتت خوب استفاده کن رفیق
✍نویسنده:B@H@r
★پاتوقمون: اتاق تاریکک
Www.otagherarikk.blog.ir
هر لذتی که میپوشم
یا آستینش دراز است
یا کوتاه
یا گشاد
به قد من!
هر غمی که میپوشم!
دقیق،انگار برای من
بافته شده
هر کجاکه باشم!
●شیرکو_بیکس
●شاعر_عراق
●ترجمه: توفیق_بیتوشی
⌛پاتوق شــــــــــعر
⇦اتاق تاریک
★Www.otaghetarikk.blog.ir
چهارده ساله که بودم؛ عاشق پستچی محل شدم.
خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود.
وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.
از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!
تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت. تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم، که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ، میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند. حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است. آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت. هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یک بار گفت : چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان !
و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود. چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد. مارا که دید زیر لب گفت :
دختره ی بی حیا. ببین با چه ریختی اومده دم در ! شلوارشو ! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است.
جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من ، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند!
مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟ مردم آنها را از هم جدا کردند. از لبش خون می آمد و می لرزید. موهای طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد. نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود.
همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد. از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم !
روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟
گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. به خاطر یک دعوا ! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم
از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم ، به دخترم میگویم: من باز میکنم ! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند.
دخترم یکروز گفت: یک جمله عاشقانه بگو لازم دارم
گفتم :چقدر نامه دارید. خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!
⇦⇦⇦ از جایی کپی شده
■پاتوقمون:اتاق تاریکک
⌛⌛⌛Www.otaghetarkk.blog.ir
ســــــــــلام بر دوستان پاتوقی
1)شانس ک میگن یعنی این خخخخخ⇩⇩⇩
توضیحات: Www.otaghetarikk.blog.ir